ضرورت و دوام از دیدگاه ابن‌سینا و ارسطو

نوع مقاله : علمی ـ پژوهشی

نویسنده

استاد دانشگاه شهید بهشتی

چکیده

مفهوم ضرورت و رابطه مفهومی آن با دوام از مباحث دشوار فهم در منطق موجهات است. ابن‌سینا گاه ضرورت را به دوام که از لوازم ضرورت است تفسیر می‌کند و گاه ضرورت را اخص از دوام می‌داند. اما ضرورت از دیدگاه ارسطو نحوه موجودیت امری است که جز به نحوی که هست نمی‌تواند به نحو دیگری باشد. مفهوم دوام ماندگاری محمول در موضوع در طول زمان است در حالی که ضرورت به معنای امتناع انفکاک محمول از موضوع در برخی شرایط است. با این تحلیل ضرورت فرع بر دوام و مشروط به استمرار و معادل اقتضای شرایط موجود خواهد بود. از نظر ابن‌سینا در علوم یقینی تنها قضایای ضروری کاربرد دارند. ارسطو نیز قضایایی را که پیوند موضوع و محمول در آنها امکانی است فاقد ارزش علمی می‌داند. تفکیک قضایای ضروری و علمی از گزاره‌های امکانی بعدها به صورت تفکیک قضایای تحلیلی و تألیفی (به اصطلاح کانت) و اقسام حمل (به تعبیر صدرا) مطرح گردید.
سهروردی ضرورت را جنس جهات سه‌گانه می‌داند. از نظر وی همه قضایای منطقی بتیّه‌اند. اسپینوزا نیز به طریقی مشابه با اعلام یگانگی ضرورت و دوام، ضرورت را اقتضای هستی و امکان را ناشی از عدم شناسایی نظام ضروری عالم به شمار می‌آورد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Necessity and Permanence in Ibn Sina and Aristotle's Viewpoint

نویسنده [English]

  • Manouchehr Sanei Darehbidi
Professor at Shahid Beheshti University
چکیده [English]

The concept of necessity and its conceptual relation to permanence in modal logic is one of the most difficult topics to understand. Sometimes Ibn Sina regards necessity as permanence which is a part of necessity and sometimes regards it as more special than permanence. But necessity in Aristotle's view is the way a thing is as it is and can not be otherwise.
The concept of immanance is the endurance of predicate in subject during the time, whereas necessity means the impossibility of separation of predicate from subject in certain conditions. By this analysis necessity is subordinate to permanence, is conditioned by continuity and is equivalent to the conditions of existing thing.
According to Ibn Sina only necessary propositions have a special usage in exact sciences. Also, Aristotles considers the propositions which the relation between their subject and predicate is based on possibility as lacking scientific value. Later the separation of necessary and scientific in possible statements as the separation of analytic and synthetic propositions (in Kant's term) and the kinds of predication (in Sadra terminology) was propounded.
Suhravardi regards necessity as the genus of a threefold modalities. In this view all logical propositions are self–evident. Spinoza in a similar way by stressing the identification of necessity and permanence regards the necessity as the condition of existence and considers possibility the result of nonrecognition of necessary system of the world.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Ibn Sina
  • Aristotle
  • necessity
  • permanence
  • Time
  • Suhravardi
  • self–evident statement